×
اطلاعات بیشتر باشه، مرسی برای ارائه بهترین تجربه کاربری به شما، ما از کوکی ها استفاده میکنیم

gegli

vash uahte

وش یهته

فریاد وجدان

مردی دو زن داشت ، زن اول پسری به دنیا آورد ولی زن دوم بچه دار نشد. زن دوم برای از بین بردن پسر شوهرش دست به هر کاری زد. زن دوم یک روز گوساله ای را دید که به گهواره ی پسر بچه نزدیک شده و قنداقش را میخورد. ناگهان داندانهای گوساله به انگشتان دست راست پسر بچه رسید،آنها را جوید و خورد. اما زن سعی نکرد که گوساله را را از پسر بچه دور کند

 

بعد از مدتی نه چندان طولانی مادر این بچه مرد وپدرش نگهداری او را به عهده گرفت سپس پدرش فوت کرد. پسر به سن جوانی رسیده بود. خداوند از آن زن انتقام گرفت چون او سه پسر به دنیا آور که همه در همان ابتدای زندگی مردند و کسی جز همان پسر یک دست، که گوساله انگشتانش را خورده بود، باقی نمانده که از این زن مراقبت کند ومهر و محبت ورزد . زن هم چتان با پسربا مراقبت ، محبت و نفقه هایش زندگی می کرد در حالی که که زن سرمایه ای جز شرمندگی نداشت. این زن یک روز پسر را که برایخودش مردی شده بود و در دفترش در میان دوستانش نشسته بود و فنجان قهوه را با انگشت شست و دستی بدون انگشتهای دیگر می نوشید ، دید ، ناگهان با صدای بلند فریادی کشید سپس به دفترش رفت تا او را از کاری که انحام داده بود مطلع سازد واز او عفو و حلالیت بطلبد و بعد از سه روز در حسرت و اندوه بمیرد.بمیرد...

یکشنبه 15 مهر 1391 - 11:42:21 PM

ورود مرا به خاطر بسپار
عضویت در گوهردشت
رمز عبورم را فراموش کردم

آخرین مطالب


خداحافظ ای ماه ! ای ماه ای ماه


سخن روز


اثرات شکر گذاری


دنیایی که روزی روح خودم،مرا ترک می کند


زیباست...


عروسی دو جوان مومن


...خداوندا دو چیز را از من بگیر


داستان یک ترانه


?????? ?? ???? ????? ?????


اﻷ يا ايها اﻷول به نامت ابتدا کردم


نمایش سایر مطالب قبلی
آمار وبلاگ

126385 بازدید

66 بازدید امروز

33 بازدید دیروز

300 بازدید یک هفته گذشته

Powered by Gegli Social Network (Gohardasht.com)

آخرين وبلاگهاي بروز شده

Rss Feed

Advertisements