×
اطلاعات بیشتر باشه، مرسی برای ارائه بهترین تجربه کاربری به شما، ما از کوکی ها استفاده میکنیم

gegli

vash uahte

وش یهته

جوانی که با چاقو وارد مسجد شد

جوانی با چاقو وارد مسجد شد و گفت :بین شما کسی هست که مسلمان باشد ؟ همه با ترس و تعجب به هم نگاه کردند و سکوت در مسجد حکمفرما شد ، بالاخره پیرمردی با ریش سفید از جا برخواست و گفت : آری من مسلمانم. جوان به پیرمرد نگاهی کرد و گفت با من بیا ،پیرمرد بدنبال جوان براه افتاد و باهم چند قدمی از مسجد دور شدند ، جوان با اشاره به گله گوسفندان به پیرمرد گفت که میخواهد تمام آنها را قربانی کند و بین فقرا پخش کند و به کمک احتیاج دارد پیرمرد و جوان مشغول قربانی کردن گوسفندان شدند و پس از مدتی پیرمرد خسته شد و به جوان گفت که به مسجد بازگردد و شخص دیگری را برای کمک با خود بیاورد. جوان با چاقوی خون آلود به مسجد بازگشت و باز پرسید : آیا مسلمان دیگری در بین شما هست افراد حاضر در مسجد که گمان کردند جوان پیرمرد را بقتل رسانده نگاهشان را به پیش نماز مسجد دوختند پیش نماز رو به جمعیت کرد و گفت :چرا نگاه میکنید ، به عیسی مسیح قسم که با چند رکعت نماز خواندن کسی مسلمان نمیشود ...
پنجشنبه 16 اسفند 1391 - 12:06:58 PM

ورود مرا به خاطر بسپار
عضویت در گوهردشت
رمز عبورم را فراموش کردم
نظر ها

abi

abir.m

http://delkadeh.gegli.com

ارسال پيام

پنجشنبه 16 اسفند 1391   7:13:02 PM

Likes 1

سلام عالی بود دوست عزیز

http://t4nha.gegli.com

ارسال پيام

پنجشنبه 16 اسفند 1391   4:28:42 PM

Likes 1

besyar ziba booddddddddddddd

in golhaye ziba va khoshbo taghdim be shoma bekhatere hosne salighatoon do0ste bozorgvaram

آخرین مطالب


خداحافظ ای ماه ! ای ماه ای ماه


سخن روز


اثرات شکر گذاری


دنیایی که روزی روح خودم،مرا ترک می کند


زیباست...


عروسی دو جوان مومن


...خداوندا دو چیز را از من بگیر


داستان یک ترانه


?????? ?? ???? ????? ?????


اﻷ يا ايها اﻷول به نامت ابتدا کردم


نمایش سایر مطالب قبلی
آمار وبلاگ

126375 بازدید

56 بازدید امروز

33 بازدید دیروز

290 بازدید یک هفته گذشته

Powered by Gegli Social Network (Gohardasht.com)

آخرين وبلاگهاي بروز شده

Rss Feed

Advertisements