شهوت
مفسر بزرگ امام قرطبی آورده است که مردی سالهای سال در یکی از مساجد مصر موذن بود، او نمونه ی خیر و درستکاری بود، نور عبادت و اطاعت در چهره اش می درخشید او هر پنج بار برای اذان گفتن از مناره بالا می رفت، یک روز به داخل خانه ی مردی نصرانی که که زیر مناره مسجد زندگی می کرد نگاه کرد و چشمش به دختر صاحب خانه افتاد و عاشقش شد، اذان را ترک کرد و به خانه دختر رفت. دختر از او پرسید : چه میخواهی ؟ او جواب داد : تو را میخواهم. دختر پرسید چرا ؟ اوگفت : تو عقلم را ربودی و قلبم را شیفته خود ساختی. دخترگفت : من راضی به انجام حرام نیستم. موذن جواب داد : با تو ازدواج میکنم ! دختر گفت : تو مسلمان هستی و من مسیحی و پدرم هرگز با ازدواج ما موافقت نمی کند. موذن بلافاصله گفت : خوب مسیحی میشوم. دخترگفت : اگر مسیحی شوی من با تو ازدواج میکنم. موذن نصرانی شد او با دختر ازدواج کرد، و به خانه اش رفت تا مقدمات عروسی را فراهم کند، برای آوردن چیزی به پشت بام رفت و از آنجا افتاد مرد!! و به این ترتیب نه به دختر رسید ونه دینش باقی ماند. انسان اگر زمان شهوت به نفسش مراجعه کنه و به اینجا و آنجا سرک بکشه و یا بی شرمی به هر کجا نگاه کند باید بداند که این نگاه ها او را به مهلکه می اندازد و او را در معرض خطر قرار می دهد وبالاخره شهوت طغیان می کند و او را از پروردگارش دور میسازد. طغیان شهوت چه انسان های ملتزم و پایبندی را بعد از هدایت و راه راست به گمراهی و ظلالت کشاند، شهوت چه انسانهای عاقلی را به گرگانی درنده و دیوانه تبدیل ساخت، پس مواظب باشید و چشمانتان را فروهشته دارید وگوش ها یتان را از شنیدن آنچه شما را به گمراهی میکشد باز دارید.
سه شنبه 17 مهر 1391 - 4:29:34 AM