× delkadeh

آدرس وبلاگ من

vashuahte.goohardasht.com

آدرس صفحه گوهردشت من

goohardasht.com/mareshan

لیست دوستان

ali

???

behrouz

azad0441

behrouz

mani

mushtaq

kimya

mozhgan

arezoo

amir

nazi

nader

sama

eshagh_rigiمشاهده تمام دوستان

گروهای عضو شده

راه درست

متولدین مهر ماه

یک جمله به خدای خودت بگو

eshagh_rigi مشاهده تمام گروهاي

افسوس

زنش وفات کرد ، او از همسرش پسری هفت ساله داشت .با زنی ازدواج کرد ، زن با پسر رفتار بدی داشت و با او دشمنی داشت و با او دشمنی می نمود ، کینه ی زن نسبت به پسر به حدی بود که او را از رفتن به مدرسه باز داشت ، تعدادی گوسفند خرید و چوپانی گوسفندان را به او سپرد . زن پسر را به خاطر هر کار کوچک و بزرگی که در مورد گوسفندان انجام می داد حسابرسی می کرد و از روی سخت گیری او را به خاطر چسبیدن علفها به پشت گوسفندان تنبیه می کرد. اوضاع به همین منوال گذشت تا اینکه زن پسری به دنیا آورد و از این موضوع خیلی خوشحال بود. با او بسیار مهربان وخوشرفتار بود و او را نوازش میکرد . زن این کار را می کرد تا حرص پسر شوهرش را در آورد ولی پسر به بد رفتاری عادت کرده بود و این چیزها اصلا برایش اهمیتی نداشت. پسر بینوا پانزده ساله شد و برادر لوس و نازنینش هشت ساله شد ، اما او به بیماریی در لوزه هایش مبتلا شدو بعداز مدتی تارهای صوتیش را از دست داد و هنگامی که به سن دوازده سالگی رسید مرد. پسر بینوا وقتی نوزده ساله شد رنج و سختی که کشیده بود فرار کرد. پدر مدتها در جستجویش بود ولی هیچ خبری از پسرش به دست نیاورد و بالاخره بعد از سه سال از غم پسرش فوت کرد. پدر مرد و حکومت داراییش را تحت کتترل خود در آورد و سهم میراث زن را داد و سپس به جستجوی وارث پرداخت. بعد از مدتی معلوم شد که پسر به یکی از کشورهای آمریکای لاتین مهاجرت کرده و خداوند او را بی نیاز ساخته است. وقتی پسر بیچاره ازماجرای مرگ پدرش مطلع شد نامه ای به زن پدرش نوشت و فوت پدر را به او تسلیت گفت و افزود که می تواند از همه چیز استفاده کند و در اولین فرصت به دیدنش خواهد آمد. این نامه دردناک تر از ضربه ی خنجر بود، این زن سنگدل در حالی که قلبش سرشار از حسرت و اندوه بود زندگی ی می کرد تا اینکه روزی از روزها پسر شوهرش به دیدار ش آمد، زن بسیار شکسته و مریض و قلبش آکنده از غم و اندوه بود. زن وقتی پسر شوهرش را دید از او بخاطر آنچه از او سرزده بود طلب عفو و گذشت نمود و پسر در روزهای آخر زندگی زن پدرش با او مهربان و خوش رفتار بود...

دوشنبه 16 مهر 1391 - 1:27:37 AM